یادته موقع رفتن گفتی هروقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون.نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده...گفتم اگه بارون نیومد چی؟گفتی اگه چشای تو بباره آسمون گریش میگیره.گفتم یه خواهش دارم.وقتی آسمون چشام خواست بباره تنهام نذار.گفتی چشم...حالا من دارم
گریه میکنم و آسمون نمیباره.تو هم اون دوردورا ایستادی و به من میخندی
نظرات شما عزیزان:
jirjirak 
ساعت23:12---4 ارديبهشت 1392
kheyli hese badie hese tanhai