چون قطره اشکی از چشم من افتادی..افتادی اما کی توانم برمت از یاد؟؟
اینک منو تو تنها هریک گرفتار غمگین و رسوا
روز تو بی من شب میشه
اما بی تو عمر من تا صبح فردا
آن عشق سوزانت چه شد؟
آن اشک لرزانت چه شد؟
شعله شد برجانت افتاد ای داد وبیداد...
سوگند و بیمانت چه شد؟
قلب ویرانت چه شد؟
ناله شد درسینه فریاد ای داد وبیداد...
نظرات شما عزیزان:
سعدی 
ساعت6:04---28 اسفند 1391
ناله شد درسینه فریاد ای داد بیداد
ممنون خیلی زیباست زحمت کشیدی.gif)