
هرگز تو را فراموش نخواهم کرد،
حتي اگر مرا از ياد ببري...
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد،
چرا که دوستت دارم...
ديوانه وار عاشقت شدم،
چرا که مهرباني را در تو ديدم...
با چشمانت وجودم را دگرگون ساختي،
و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم...
نه تو از عشق من دست مي کشي،
و نه قلب من از عشقت روي گردان مي شود...
به خدا سوگند، وجودِ تو در سرنوشتِ من نوشته شده است...
و اگر با مژگانت اشاره اي کني،
فرسنگها را خواهم پيمود...
چرا که شبِ عشق بسيار طولانيست...
و قلبم در آرزويِ تو مي سوزد...
آنگاه که از برابرِ ديدگانم دور شوي،
خورشيدِ وجودم پنهان مي گردد...
ابرهاي غم و اندوه مرا در برمي گيرد...
و به دنياي غريبي مي برند...
هميشه در قلبم حضور داري...
عشقت زندگيم را گلباران کرده است...
تمامي اين دنيا را،
با قلبي پر از رمز و راز در کنارت طي کرده ام...
نظرات شما عزیزان:
طوقی 
ساعت9:08---8 تير 1393
آنقدر ازخوبیهایش به این و اون گفتم که وقتی سراغش را ازم گرفتم خجالت کشیدم که بگم تنهام گذاشت.gif)
پاسخ::(
ای ناقلا!عاشقیااااا!
پاسخ:;)عاشق نیستم.دیووونشم